نخست اجازه دهید چند جملهای را عینا از صفحات 64، 66 و 115 كتاب «ادبالطبیب» اثر «اسحقابن علیالرهاوی» كه یك قرن قبل از نگارش قانون «ابنسینا» به رشته تحریر درآمده و امسال ترجمه منقحی از آن به همت انتشارات طب سنتی ایران به چاپ رسیده، در اینجا نقل كنیم: «بیگمان كسی كه نه از مزاج بدن خویش وقوفی پیدا كرده است و نه از طبیعت انواع خوراكیها و نوشیدنیها شناختی دارد و نه از مقدار و حد طبع هر غذا بر بدن خویش آگاه است، نمیتواند تندرستی خود را با خوراك و نوشیدنی حفظ كند یا ارزیابی و سنجش درستی از چیزهای سازگار با خود یا دیگران داشته باشد... البته مبادا كه آنچه از مزاجها میبینی تو را به غلط اندازد. مثلا مزاجهای گرم با چیزهای سرد و مزاج سرد با چیزهای گرم به صلاح میآیند... و هر یك از اشخاص مزاجهای مختلفی دارند و تندرستی هر كدام از آنها مختص به مزاج خودشان خواهد بود و علامات و نشانههایی دارد كه ویژه خود اوست...
عادات نیز در حفظ صحت تندرستان و در درمان بیماران نیرویی شگرف دارند چرا كه ممكن است گروهی عادت داشته باشند چیزهایی را در زمانها یا حالات خاصی به كار ببرند كه این امر به خوی آنها تبدیل شده و با آن تندرست هستند و اگر عادت آنها دستخوش تغییر شد، بدنهایشان بیمار میشود...» ملاحظه فرمودید؟ در حداقل جملات و عبارات، مفهوم رعایت تغذیه اختصاصی برای هر فرد را با توجه به خصوصیات انحصاری كه دارد، الزامی دانسته و نقش عادات تغذیهای را هم كه هر فرد به مرور زمان با آن اخت پیدا كرده یا به تجربه از آن منفعت دیده در این قضیه دخیل میداند. حال برای یافتن ردی از این موضوع حیاتی كمی در متون علمی نوین جستوجو میكنیم. معادل واژه مزاج در متون انگلیسی، كلمه «Temperament» است كه در كتب مرجع پزشكی امروزی با معنای یادشده اثری از آن یافت نمیشود. اما ممكن است در پیشینه تاریخی مبحث شناسایی تیپهای شخصیتی و روانی یا در شاخه انسانشناسی عملی از دیدگاه روانشناسی، در سالهای اولیه دستهبندی تیپهای شخصیتی در علوم روانشناسی به این اصطلاح برخورد كنیم.
مثلا عبارت «Phlegmatic temperament» عینا معادل «بلغمیمزاج» بوده و به طور خلاصه برای اشخاصی به كار میرود كه از نظر شخصیتی و خلقیات رفتاری با مشخصات افرادی كه از دید طب بقراطی دارای طبع سرد و تر هستند، همخوانی دارد. اما شاید بتوان نزدیكترین اصطلاح در ترمینولوژی پزشكی امروز را كه تا حدی بیانگر مقصود ما از نظر كاربرد لفظ «مزاج» در علم تغذیه است، كلمه «Idiosyncrasy» دانست. در توضیح ذیل این مدخل در فرهنگ پزشكی دورلند آمده: حالت، رفتار یا عكسالعملی جسمانی به صورت اختصاصی و ویژه از سوی یك فرد خاص در برابر عامل خارجی است كه میتواند دارو، غذا یا هر چیز دیگری باشد. در كتاب «تغذیه انسان» تالیف «آر.اف.موترام» از انتشارات جهاد دانشگاهی به ترجمه دكتر «مهشید لطفی» در صفحه 245 از این لغت برای نسبی بودن توصیههای تغذیهای در هنگام تجویز آنها به افراد گوناگون استفاده شده است. به این معنی كه ممكن است توصیه یك ماده غذایی خاص برای فردی با مشخصات جسمانی خاص مطلوب باشد، در حالیكه برای فردی دیگر با مشخصات جسمانی متفاوت، نامناسب باشد. در ابتدای بحث هم این جملات آمده كه عینا نقل میكنیم «مسالهای كه ممكن است كارشناس دانش تغذیه را نگران كند، این است كه كاربرد دانستههای این علم در تنظیم رژیمهای غذایی مانند فیزیك یا شیمی دقیق نیست و باید این مساله را درك كرد كه در عمل، هیچ قانون صددرصدی وجود ندارد كه به كار بردن آن كاملا برای همه مشكلگشا باشد.» اما در ادامه بحث هیچگونه راهكاری جهت برخورد كارشناس بلاتكلیف تغذیه برای برخورد با این معضل ارایه نداده است! ادامه این بحث را در ارتباط با تغذیه فردی از دیدگاه علم نوین پزشكی و تغذیه، هفته آینده پی خواهیم گرفت.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما